آسمان سربي رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ ،
مي پرد مرغ نگاهم تا دور ؛
واي ، باران ؛
باران ،
پر مرغان نگاهم را شست …
. سلام عزيز ....در امتداد ديوار زندگي راه رفتن، هميشه ساده ترين طريقه زيستن است.
اما گاهي بايد پريدن را هم تجربه نمود ... هر چند پريدن، سقوط را هم همراه دارد
سلام!
وبلاگ من نيز به روز شد . خوشحال مي شم سر بزنيد .
تنهايي ام را باد
مثل خوشه هاي گندم
تکان خواهد داد
و من به زمين خواهم ريخت
اما سبز نخواهم شد
چون عشق
اين پرنده کوچک خوشبختي
ديگر رام دست هاي من و تو نيست
با هر كه سخن گفتم در خود گره اي گم بود
چون ابر سبكباران مي باري و مي بارم
موفق و هميشه خندون باشين . سكوت و باران چه به هم ميان