• وبلاگ : نازنين
  • يادداشت : تمناي روشني!
  • نظرات : 10 خصوصي ، 110 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8      >
     
    با تو چه زندگي هايي که تو روياهام نداشتم
    تک و تنها بودم اما تو رو تنها نميذاشتم
    چه سفرها با تو کردم، چه سفرها تو رو بردم
    دم مرگ رسيدم اما به هواي تو نمردم

    دارم از تو مي نويسم که نگي دوستت ندارم
    از تو که با يه نگاهت زير و رو شد روزگارم
    دارم از تو مي نويسم، دارم از تو مي نويسم، دارم از تو مي نويسم

    موقع نوشتنا، وقت اسم گذاشتنا
    کسي رو جز تو نداشتم، اسمي جز تو نميذاشتم
    من تموم قصه هام قصه توست
    اگه غمگينه، اون از غصه توست
    اون از غصه توست

    با تو چه زندگي هايي که تو روياهام نداشتم
    تک و تنها بودم اما تو رو تنها نميذاشتم
    حتي من به آرزوهات، تو رو آخر ميرسوندم
    مي رسيدي تو، من اما، آرزو به دل مي موندم

    هي مي خواستم که بگم، که بدوني حالمو
    اما ترس و دلهره، خط ميزد خيالمو

    توي گفتن و نگفتن، از چه روزهايي گذشتم
    اونقده رفتم و رفتم، اونقده رفتم و رفتم، که هنوزم برنگشتم

    سلام ...

    هم كوتاه بود و هم قشنگ ...

    ببينم چرا سراغي از قاصدك نميگيري ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    Salam

    nazanin jan va ali jan

    omidvaram hale dostaton khof bashe

    mikhastam begam webloge khili nazi darin

    rasti age mayel be link hastin man hazeram

    montazeram

    Ghorbanat Arezo KoCholo

    Bye

    به ياد آنان که بردار شدن بيا و به ياد گنجي بخوان ........

    خاموشي و سكوت دلم را با زمزمه دوست ميشكنم زيرا كه تو نازنين دوستم ميباشي

    به ديدنم بيا اما تنها نرو .......

    توي پارسي بلاگ نتونستم وبلاگ بسازم.به همگي هم پيسنهاد ميكنم بلاگفا رو امتحان كنند. علي آقا و نازنين خانوم خدانگهدار.
    سلام واقعا عالي بود وبلاگ فوق العاده اي هم داري...موفق باشي...من با اجازه شما رو لينك كردم....يا حق..
    + داش علي 

    يه روز ازم پرسيد:(( واسه خاطر چي زنده اي؟)) در حالي كه تو دلم ميگفتم:((براي تو)) ، گفتم : واسه خاطر هيچي! اينبار من از اون پرسيدم :(( تو براي چي زنده اي؟)) توي آغوشم جابجا شد و گفت :((براي اون كسي كه واسه خاطر هيچ زنده س))!!!!!...

    از اون روز تا حالا خيلي ميگذره ولي اگه يكي ازم بپرسه :((حالا بخاطر چي زنده اي )) بهش ميگم : بخاطر اون كسي كه تو آغوش

    خودم نتونستم بهش بگم :(( دوستت دارم )) ولي حالا هر هفته بهش ميگم چون ديگه تو آغوش من نيست ..... اون تو آغوش خاكه ........

    عالي بوووووووووووووووووووود

    + علي ژوپيتر 
    با اجازه تون شما رو معرف وبلاگم در پارسي بلاگ قرار دادم.اميدوارم از من نرنجيده باشيد.به محض راه اندازي وبلاگم باهاتون تماس ميگيرم . باز هم عذر خواهي ميكنم.
    نيازمند چيزي بودم تا باورش كنم .نگاهت بر من افتاد و باور كردم ...خواهان كسي بودم تا باورش كنم ....خود و روياهايت را با من تقسيم كردي و باورت كردم ...اما آنچه كه به راستي نيازمندش بودم باور كردن خود بود . مرا به دنياي درونت بردي و با اكسير عشق ياريم كردي ...و به بركت توست كه زنده ام لمس مي كنم و باور دارم . كسي .چيزي . يا خود را ..آري تنها به خاطر وجود توست
    سلام عزيز.خوبي؟اميدوارم هر كجا هستي خوش باشي و سلامت

    سلام

    يه سر به بزن اگه از وبلاگ من خوشت اومد بگو تبادل لينك يا لوگو بكنيم

    راستي ميشه وبلاگ شما رو برا معرف خودم تو ژارسي بلاگ معرفي كنم ؟

     <    <<    6   7   8      >